شیرین و فرهاد
دوشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۴۴ ب.ظ
دلنوشته
قسم نباید خورد
نه بر پاهای نیمه جان
و نه بر گلویِ خسته از فریادِ بی ثمر
وقتی که مخاطبانشان تو هستی
وقتی که می دانم رسم بی وفایی را
حتی به کوه ها هم آموخته ای...
من ایستاده ام در انتظار
و انگار هزار زمستان است که ایستاده ام
اما هنوز در پس هر فریاد
و در میان زوزه های شبانه
طعنه های تو را می شنوم.
کاش نظامی و بافقی ها بودند و می دیدند
که دیگر نه تو آن شیرینی و نه این کوه
که سختی و سنگی اش به تو ماند؛
شبیهِ کوه فرهاد است.
- ۹۶/۰۴/۲۶