نویسنده جوان

پیام های کوتاه
آخرین مطالب

عصر تکنولوژی یا عصر فاصله ها؟

يكشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۳۸ ب.ظ

داستانک

زمانیکه صدای ناقوس در فضای معطرِ سالنی مجلل پیچید تنها به اندازه مشتی هوا بین من و پدرم فاصله افتاد. دی اِن اِی شبیه سازی شده پدرم را داخل محفظه ای شفاف و تماما طلایی رنگ نشانده بودند تا من یا هر کس دیگری که خواست، طبق دستورالعمل های برنامه ریزی شده، با فشردن دکمه های مشخصی شاهد خنده ها و گریه های او باشیم.هر از گاهی سفره دلمان را برایش باز کنیم و او هم با صحبت های گرم و دلنشینش آراممان کند.
تکنولوژی جالبی بود. اما نمی دانم چرا من باز هم احساس غریبگی می کردم. انگار به اندازه تمام سال های کودکی که دنیایم را همین رابطه های دو سه نفره می ساخت؛ از پدرم دور بودم.خاطراتم بی اختیار مرور شد.چه تلخ و چه شیرین.بعضم گرفت.خواستم گریه کنم تا سبک تر شوم. برجستگی زیر پلک هایم را فشار دادم تا غده های اشک ساز شروع به فعالیت کنند. اما تازه به خاطر آوردم که دیشب آن ها را شارژ نکرده بودم.

پ ن:با عرض معذرت از دوستان عزیز که مدتی کنارتون نبودم.

انشالله دوباره مثل سابق بروز خواهیم شد :)

  • مهدی کاشانی زاده

نظرات  (۴)

  • گرافیست ارشد
  • سپاس ، احسنت به این تواضع ...
    چشم دیگه نمی گم استاد ، راستی دوست داشتید وبلاگ ما رو هم دنبال کنید ، ممنون .
    خیلی هم خوب
    از اون متن های زیباتون بذارید برای ما :)
    پاسخ:
    ممنون از شما. ترجیح من اینه که بیشتر رمان معرفی کنم اما خب مدتی نتونستم. لطف داری شما
    زیبا بود.
    پاسخ:
    ممنون از شما
  • گرافیست ارشد
  • ممنون استاد کاشانی زاده ...
    باید از هر چیزی درست استفاده کرد تا این مشکلات پیش نیاد !!
    پاسخ:
    سلام وقتتون بخیر.
    استاد؟به کار بردن این کلمه برای چون منی درست نیست دوست عزیز

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی